مصلح بزرگ
8 فوریه 2008
فرهنگ کوثر – شماره سی و دو
روايات بسيار زيادى از سوى راويان شيعه و اهل سنت نقل شده كه تعداد آن از هزاران حديث متجاوز است. براساس يك بررسى اجمالى، نزديك به شش هزار حديث در اين باره ذكر شده و نزديك به 17 نفراز دانشمندان اهل سنتبه متواتر بودن احاديث مهدى(ع) اعترافصريح دارند. علامه شوكانى در خصوص اثبات تواتر احاديث مهدى،كتابى به نام «التوضيح فى تواتر ما جاء فى المنتظر و الدجال والمسيح» تاليف كرده است. در همه احاديث، مصلح بزرگ را سلالهپيامبر خدا(ص) كه مهدى و قائم آل محمد(ص) است، معرفى كردهاند.
ما در اينجا به دو روايت معروف و مشهور اكتفا مىكنيم:
1- ظهور قطعى مصلح بزرگ
قال رسول الله(ص): «لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطولالله ذلك اليوم حتى يظهر رجلا من اهل بيتى يواطىء اسمه اسمى وكنيته كنيتى يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا» پيامبر خدا(ص) فرمود: اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقى بماند،خداوند آن روز را طولانى مىكند تا آنكه مردى از نسل من قيامكند و آن مرد نامش نام من و كنيهاش كنيه من خواهد بود. اودنيا را پر از عدل و داد مىكند، چنانكه از ظلم و ستم پر شده باشد.
2- مصلح بزرگ، مهدى (ع) است
قال الحسن بن على (عليهما السلام): «الائمه بعد رسول الله اثناعشر، تسعه من صلب الحسين ومنهم مهدى هذه الامه، ذلك التاسع منولد اخى الحسين ابن سيده الاماء يطيل الله عمره فى غيبته ثميظهره بقدرته فى صوره شاب دون اربعين سنه، ذلك ليعلم انالله على كل شىء قدير.» امام حسن(ع) فرمود: امامان بعد ازپيامبر خدا(ص) دوازده نفرند كه نه نفر از آنان حسين(ع) خواهندبود كه از آن نه نفر، مهدى اين امتبه دنيا خواهد آمد و آننهمين كه از فرزندان برادرم حسين است، فرزند اشرف كنيزان نرجس است. در دوران غيبتش خداوند عمرش را طولانى خواهد كرد.
سپس او را به قدرت خويش به صورت جوانى كه كمتر از چهل سالدارد، آشكار خواهد ساخت تا بدين وسيله، خداوند ثابت كند كه برايجاد همه اشياء قادر و تواناست.
مصلح بزرگ از ديدگاه قرآن
قرآن كريم آمدن مصلح بزرگ و عدالت گسترى والا را ضرورى و بديهى مىداند و در آيات بسيارى بر آن تصريح نموده وگاه به صورتكنايه روشنتر و رساتر از تصريح، آن را بيان داشته است و آن رااصل اساسى جهت ادامه حيات بشرى برشمرده است، مىتوان اين اصل كلى را بر دو پايه گران سنگ استوار دانست:
الف- اميد دستيابى به زندگى برتر
آيات بسيارى از قرآن به انسانهاى گذشته و آينده نويد آسايش وامنيت عمومى داده و وعده رهائى از جور و ستم و استثمار فردى واجتماعى را به صورتى قاطع مطرح نموده است.
ب- برقرارى عدالت عمومى
بايد گفت عدالت دوستى و گسترش آن از جمله امورى است كه در ذاتهمه افراد جهان، نهفته و كسى نمىتواند منكر آن گردد. و اينامر به قدرى روشن است كه انسانهاى مختلف در گوشه و كنار جهانهرگاه زمينه مساعدى را يافتهاند، اظهار وجود كردهاند و جهتتحقق آن، تلاش پيوستهاى را از خود نشان دادهاند.
حال به تعبير علامه بزرگوار سيد محمدحسين طباطبائى(ره) اگر ايندو امر همانند نوشيدن آب، فطرى و مورد نياز انسان قرار نگرفتممكن است آن دو تحقق نيابند؟! مسلم تشنگى به دون وجود آب درخارج معنا و مفهوم ندارد. پس اميد به زندگى برتر (مدينهفاضله) و علاقه به عدالت گسترده، چيزى است كه تحقق آن در خارجحتمى خواهد شد. قرآن كريم مىفرمايد: (وعد الله الذين آمنوامنكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين منقبلهم و ليمنكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدلنهم منبعد خوفهم امنا) «خداوند سبحان وعده داد به عدهاى از شما كه: ايمان آوريد و اعمال شايسته انجام دهيد در زمان ظهور حضرتمهدى(ع) خليفه و جانشين خود قرار دهد همان طورى كه سنتخداوند پيش از اين هم چنين بوده است. خداوند دين و آيين خودرا كه دين آنهاست مورد خشنودى قرار خواهد داد و وحشت و ترسآنان را تبديل به امنيت همه جانبه خواهد نمود.
مهاجمان فرهنگى و مهدويت
قلم به دستان ناآگاه و آگاهى كه بانوشتار خويش آب به آسيابدشمنان اسلام ريختهاند و با تهاجم به مهدويت و معتقدان به آن،نهضتها و حركتهاى اسلامى را نشان گرفتهاند و انتظار سازندهاىكه برخاسته از مكتب اهل بيت (عليهم السلام) است، بعضى آن راانكار كردهاند و برخى هم آن ايدئولوژى زيبا و پويا را اعتقادىانحرافى دانسته و به يهوديت و مسيحيت تحريف يافته، نسبتدادهاند و اظهار نظرهاى بىاساس خويش را به نام نوآورى مطرحكردهاند، اينان خواسته و يا ناخواسته خوراكهاى معنوى مسمومىرا بين مسلمانان و غير مسلمانان انتشار مىدهند و بحمد اللهپاسخ اينان از سوى نويسندگان متعهد بيان گرديده است. اينك بهدو نمونه از اين دو مرحله اشاره مىشود:
1- انكار و رد روايات متواتر
ابن خلدون در برابر آن همه از علماء و دانشمندان اهل سنت كهاحاديث مربوط به قيام مهدى(ع) را متواتر مىدانند و آن راپذيرفتهاند، چنين مىگويد: «درميان تمام مسلمانان در طول قرنها و اعصار مختلف، مشهوربوده و هست كه در آخرالزمان، مردى از خاندان پيامبر(ص) ظهورمىكند و دين را تاييد و عدل و داد را آشكار مىسازد، مسلماناناز او پيروى مىكنند، او بر تمام كشورهاى اسلامى تسلط پيدامىكند، اين شخص، «مهدى» ناميده مىشود و ظهور دجال و حوادثبعدى كه از مقدمات مسلم قيامت است، به دنبال قيام او خواهدبود، عيسى فرود مىآيد و دجال را مىكشد يا در قتل دجال او رايارى مىكند، و عيسى پشتسر او نماز مىخواند… گروهى ازپيشوايان حديث همانند ترمزى، ابوداود، ابن ماجه، بزاز، حاكمنيشابورى، طبرانى و ابويعلى و… احاديث مربوط به مهدى(ع) رادر كتابهاى خود به نقل از گروهى از صحابه مانند على(ع)، ابنعباس، عبدالله بن عمر، طلحه، عبدالله بن مسعود، ابوهريره،انس، ابوسعيد خدرى، ام حبيبه، ام سلمه، ثوبان، قره بن اياس،على هلالى، عبدالله بن حارث و… آوردهاند.»
ابن خلدون در دنباله سخن خود مىگويد: «چه بسا منكران اين احاديث در سند اينها مناقشه كنند و درميان محدثان، معروف است كه «جرح بر تعديل، مقدم است. »بنابراين اگر در بعضى از راويان احاديث فوق، نقطه ضعفى ازقبيل: غفلت، فراموشى، ضعف يا انحراف عقيده و… يافتيم، اصلحديث از درجه اعتبار ساقط مىگردد.» سپس به نقل تعدادى از ايناحاديث و راويان آن مىپردازد و آنها را غير قابل اطمينان اعلانمىكند و بعدهم نسبتبه همه روايات در باب مهدويت چنين اظهارنظر مىكند: «اين است مجموعه احاديثى كه پيشوايان حديث درباره مهدوى و قيام او در آخرالزمان نقل كردهاند و چنانچهملاحظه كرديد، همه روايات جز مقدار بسيار كمى مخدوش است.»
پاسخ به ابن خلدون
اولا: اظهار نظر وى در «علم الحديث» اظهار نظر بىپايهاى است، زيرااو بايد بداند: همان طورى كه تصريح كرده، وقتى چند روايت وحديث در باب مهدويت غير مخدوش باشد، مىتواند همان چند حديثمطمئن، مثبت اصل وجود مهدى(ع) و ظهور قيام آن حضرت باشد كههست و ديگر روايات كه به اصطلاح ايشان مخدوش و مشكوك از ناحيهراويان آنهاست، مويد باشند و مضمون آنها را تاييد نمايند.
و ثانيا: آنچه ايشان مطرح كرده، پاسخى براى آن همه افرادى كهادعاى تواتر و يقينآورى روايات مهدويت را دارند، نمىباشد.
همانند ابن ابى الحديد معتزلى; او كه در تاريخ و حديث ازنامآوران اهل سنت است، در اين باب مىنويسد: «و قد وقع اتفاق الفرق من المسلمين اجمعين و گروهها و مذاهبان الدنيا و التكليف لا ينقضى الا عليه (المهدى») «همه فرقههاو گروهها و مذاهب اسلامى اتفاق نظر دارند كه عمر دنيا و تكليفبشر در برابر اجراى احكام الهى پايان نخواهد پذيرفت مگر اينكهمهدى و قائم آل محمد(ع) ظهور كند.» و مانند ابنابى الحديد،از قدماء اهل سنت و صدها نفر از متاخرين در اين باب با تفحصكامل، ادعاى تواتر نمودند كه اين همه مطالب مستند بايك احتمالنيش غولى «ابن خلدون» مخدوش نخواهد شد.
2- احمد امين مصرى در جلد سوم «ضحى الاسلام» منويات بىخردانه خويش را كه حاكى از عناد و ضديت با اهل بيت عصمت وطهارت(عليهم السلام) است، چنين اظهار مىدارد: «ريشه فكرمهدويت در نزد شيعه از افكار يهود و مسيحيت گرفته شده است وخود اصالت ندارد.»
بايد به امثال احمدامين و ابن تيميه و … گفت: تشيع و اعتقادات راستينش ريشهاى بس عميق دارد كه با شروعانقلاب اسلامى رسول خدا(ص) و ارتباطش با وحى الهى، افكار وعقائد شيعى تحقق يافته است و اعتقاد به وجود مهدى و قيامپربركت وى هم الهام گرفته از آيات قرآن و تصريح روايات بسيارزياد نبوى و غير نبوى است.
اصولا اميد انسان به آينده نورانى و انتظار يك مصلح بزرگ جهتگسترش عدالت در جهان، امرى فطرى است كه در همه كتابهاى آسمانىاعم از تورات و انجيل و زبور… آن را متذكر شدهاند. پسانتظار وعده تخلف ناپذير الهى است و فكر مهدويت اختصاص بهتشيع ندارد; بلكه مورد اتفاق همه مسلمانان است.