پانزدهم رمضان ، ولادت سبط رسول خدا

8 فوریه 2008

پانزدهمين روز ماه مبارك رمضان، سال دوم يا سوم هجرت بود كه اولين ثمره نبوت و امامت،‌ مدينة الرسول را نورباران كرد و كانون امامت و ولايت را درخششی ديگر بخشيد. پيشانی بلندش تجلّی فروغ نبوّت و امامت را در خود ترسيم كرده بود. موجی از سرور و شادی خاندان اهل بيت (ع) را فرا گرفت. اين نوزاد بيشترين شباهت را به پيامبر اسلام داشت. پدرش علی بن ابی طالب و مادرش فاطمه زهرا از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند.
پيامبر (ص) علاقه خاصی به امام حسن مجتبی داشت، بگونه ای كه او را می بوسيد و می بوييد و ميفرمود:
«اللهم انّي احبّه فاحبّه و احبّ من يحبّه» ؛ بارالها! من او (حسن) را دوست دارم،‌ پس تو هم او را دوست بدار و دوست بدار هر كس او را دوست دارد.

***
امامان معصوم هر كدام دارای ويژگيهای عام و خاصی بودند كه باعث ايجاد جاذبه برای ايشان در جامعه و محوريت در بين مسلمانان و مؤمنان ميشد.
درباره امام حسن مجتبی (ع)‌ به پنج امتياز ميتوان اشاره كرد كه هر يك از آنها محتاج توضيح و تبيين است(1):
1- خصايص و ويژگيهای ذاتي
2- موقعيت استثنايی (اجتماعي، سياسی و…)
3- عصمت
4- قدرت اعجاز
5- علم و آگاهي
بر اساس اين پنج امتياز بود كه پس از شهادت حضرت علی (ع)، مسلمانان گرد امام حسن مجتبی (ع) حلقه زدند و اطاعت از وی را به عنوان خليفه و رهبر جامعه اسلامی بر خود واجب دانستند.

***
امام حسن (ع) در يكی از سفرها كه پياده به خانه خدا ميرفت، پاهای مباركش ورم كرده بود. بعضی از ياران آن حضرت گفتند:‌ اگر بر مركب سوار شوی، ورم پاهايت بهبود خواهد يافت.
فرمود: هرگز راه خانه معشوق را سواره طی نخواهم كرد. سپس خطاب به آنان فرمود: در ايستگاه و منزل بعدي،‌ مردی سياه چهره از ما پذيرايی خواهد كرد، او روغنی به همراه دارد كه به محض استفاده از آن، ورم پاهايم درمان خواهد شد.
عرض كردند: ای فرزند رسول خدا! در پيش روی ما ايستگاه هست، ليكن كسی در آن زندگی نمی كند.
حضرت فرمود: چرا، كسی در آن جاست. هر گاه او را ديديد، ‌روغن را بگيريد و پولش را پرداخت كنيد.
آنان وقتی به منزلگاه رسيدند، خواسته خود را با آن شخص مطرح كردند. او پرسيد:‌ دوا را برای چه كسی ميخواهيد؟ در پاسخ گفتند: برای حسن بن علی (ع).
مرد سياه چهره به همراه غلامش خدمت حضرت آمد، اظهار ارادت و محبت نمود و گفت: «بأبي أنت و امّي انّما أنا مولاك» ؛ پدر و مادرم به فدای تو باد! همانا من غلام شما هستم (و هرگز پول اين دوا را نميگيرم). آنگاه گفت: ای فرزند پيامبر! زنم حامله است،‌ هنگامی كه از خانه ام بيرون می آمدم او از درد به خود ميپيچيد. از خداوند بخواه به ما پسری عنايت كند و او از مواليان و دوستداران شما باشد.
امام حسن (ع)‌ فرمود: «انطلق الی منزلك فانّ الله تعالی قد وهب لك ولداً ذكراً سويّاً و هو من شيعتنا» ؛ بلند شو و به سوی منزل خود حركت كن،‌ خداوند پسری نيكو به تو عنايت كرده است و آن فرزند از شيعيان ما خواهد بود.
آن مرد وقتی به منزل رسيد،‌ دعای امام را مستجاب يافت. بی درنگ بازگشت و از امام مجتبی (ع)‌ تشكر فراوان نمود و حضرت نيز آن روغن را به پای خود ماليد و در همان لحظه، ورم پاهايش بهبود يافت.(2)

پی نوشتها:
(1) ر.ك: حقايق پنهان پژوهشی در زندگانی سياسی امام حسن مجتبی (ع)، احمد زماني، فصل سوم.
(2) مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص10 ؛ قادتنا كيف نعرفهم، ج5، ص233.