در سايه عاشورا
8 فوریه 2008
فرهنگ کوثر – شماره بیست و شش
سپيده دم عاشورا در سرزمين نينوا دو سپاه حق و باطل در برابر يكديگر صف آرايى نمودند. تعداد و كيفيت نيروها، اهداف از پيشتعيينشده، گفتگوها، رجزها، شعارها و ويژگى هسته مركزى دو طرف گوياى تفاوتى عميق است كه در دو جبهه وجود داشت.
نگاهى گذرا بر آن معركه نابرابر و حوادث تلخ و شيرين آن، پندها و مواعظى را در پى دارد كه هر خفته و غافلى را بيدار، هر غيرتمند آگاهى را متاثر و محزون مىسازد. گاندى آن بزرگ مرد سياسى مىنويسد: عاشورا بزرگترين ارمغان براى بشريت است.
و نيز آن نويسنده آگاه مالكى، نجات فكرى خويش را در سايهعاشورا و سالار شهيدان ابا عبد الله الحسين(ع) مىداند و كتابى راتدوين مىكند كه آن را «لقد شيعنى الحسين» (1) مىنامد.
نگاهى به جبهه حسينى
اردوگاه حسينى را مجاهدانى نستوه و دلسوز و ايثارگرانى تشكيلداده بودند كه هر يك اسوه ايمان و مقاومت و ايثار و شهادتبودند. تعداد و چگونگى جنگآوران به گونهاى بود كه نمونه آنرا نمىتوان در هيچ معركهاى يافت. در ميان آنان افرادى بانزديك به 75 سال همانند حبيب بن مظاهر (مظهر) وجود داشت كهرسول خدا(ص) را زيارت كرده بودند. و در زمره اصحاب خاص على(ع)«شرطه الخميس» (2) محسوب شده اين پيرمرد شجاع قريب به 62 نفررا به هلاكت رساند. از سوى ديگر افرادى كه هنوز در سن نوجوانى بسر مىبردند و بر سيماى نورانى و زيباى آنان هنوز موى نروئيدهبود مانند قاسم بن حسن كه بسيارى از مورخان نوشتهاند او به سنتكليف نرسيده بود. (3) و يا برادر ديگر آن بزرگوار عبد اللهبن حسن كه يازده سال بيشتر نداشت. (4) و بانوانى مثل ام وهب; شيرزنى كه براى هميشه در تاريخ نامش به ثبت رسيد. وى بعد ازشهادت همسرش در كنار جسدش آمد، خون از چهره آن شهيد پاك مىكرد و با خود مىگفت: بهشت بر تو گوارا باد. از خداوند مىخواهم كه مرا در بهشت همراه تو قرار دهد. او مشغول سخن گفتن با شوهرشعبد الله بن عمير بود كه ناگاه غلام شمر آن شيرزن را هدف قرارداد و در كنار شوهرش به شهادت رسيد. و اين اولين زنى بود كه درمعركه كربلا در خون خود غلطيد!(5)
نمونه ديگر، حر بن يزيد
رياحى(ره) دليرمردى كه شجاعت و جسارتش زبانزد دشمن بود و قبلاز پيوستن به اردوگاه حسينى فرمانده چهار هزار نفر بود با خضوع تمام خود را به پيشگاه امام حسين(ع) رساند و در زمرهياران او قرار گرفت و در رزم تن به تن بيش از 40 نفر را به هلاكت رساند.(6)
حضرت عباس(ع) او همچون ماه در علم، شجاعت،زيبائى و توانمندى مىدرخشيد. در زيارت ماثور از ائمهاهل بيت (عليهم السلام) در باره دانش و كمالات آن حضرت آمده است:
(ان العباس زق العلم زقا)، (7) همانا عباس ريزهكاريها و لطائفدانش را به دست آورده است. و امام زين العابدين(ع) درباره شجاعت و توانمندى و ايثار آن بزرگوار فرمود:
«رحمتخدا بر عمويم عباس، او نسبتبه برادرش بالاترين ايثار وفداكارى و جانبازى نمود و سختترين آزمايش را گذراند تا آنكهدو دستش قطع گرديد. خداوند دو بال به عوض دو دست قطع شده بهاو عنايتخواهد كرد تا همراه فرشتگان در بهشت پرواز كندهمانگونه كه به جعفر طيار نيز دو بال عنايت كرده است. همانابراى عباس در نزد خدا رتبهاى است كه جميع شهداء در صحنه قيامتبر آن غبطه خواهند خورد.(8)
ارزيابى سلحشوران كربلا
عصر روز تا سوعا فرا رسيد حلقه محاصره نظاميان بنى اميهتنگتر شد. بسيارى از ياران بىوفا كه حمايت آنها از سالارشهيدان انگيزه اعتقادى نداشت از صحنه گريختند. ابا عبد الله(ع) جهت اطمينان دادن به آن رادمردان، آنان را جمع كرد و كوتاهترين سخنان را از عمق جانش چنين فرمود:
زيباترين سپاس خدارا. و او را در نعمتها و سختىها مىستايم وشكرش را بجا مىآورم. بعد فرمود: بارالها از اينكه خاندان مارا مفتخر به نبوت ساختى، و قرآن كريم را به ما آموزش دادى وما را فقيه و داناى در دين خودت قرار دادى تشكر مىكنم. (بارالها) تو نعمت گوش و چشم و قلب به ما عنايت كردى تا به توايمان آوريم و ما را از مشركان كوردل قرار ندادى.
سپس رو به ياران مؤمن و با وفاى خود نموده فرمود: اما بعد منيارانى برتر و بهتر از شما نمىشناسم و نيز نيكوكارتر وباوفاتر از اهل بيتخود سراغ ندارم، خداوند جز او پاداش خير ازسوى من به شماها عنايت فرمايد. جدم رسول خدا(ص) به من خبرداد: تو در سرزمين كربلا (عمورا) به شهادت مىرسى.حال وقتش،نزديك شده، شما از ناحيه من آزاديد. هر كس مىخواهد با يك نفراز اهل بيت من در تاريكى شب برود اينان من را هدف قرار داده ودنبال مىكنند. چنانچه دسترسى به من پيدا كنند به ديگرى كارندارند.»(9)
اعلان وفادارى
تا سخن سالار شهيدان پايان يافت بىصبرانه برادران و فرزندان برادر و ديگر ياران به پاخاستند. هركدام به نوعى وفادارىخويش را اعلام داشتند. برخى گفتند: اگر ما تو را تنها بگذاريممردم در باره ما چه قضاوت خواهند كرد و ما چه پاسخى خواهيمداشت؟!! بگوييم ما امام، رهبر و آقاى خويش را رها كرديم و حال اينكه نزديكترين خويشاوندان بوديم. بگوييم يك تير و يك نيزهبه سوى دشمن پرتاب نكرديم و دستبه شمشير نبرديم، ما نفهميديمدشمن چه كرد؟! هرگز به خدا چنين نخواهيم كرد. ما جانهاى خويشو نيز اموال و خاندان خود را فداى تو خواهيم كرد و همراه توبا دشمن مىجنگيم تا هر آنچه بر سر تو آيد بر سرما نيز درآيدو ما به آن شرف بزرگ نائل آئيم، سياه باد زندگى بعد ازتو! (10)
بعضى از آنان همانند زهير بن قين(ره) به پاخاستهگفتند: به خدا سوگند دوست داشتم در راه تو كشته مىشدم سپسزنده مىگشتم و باز مىجنگيدم تا كشته شوم و اين امر هزار بارتكرار مىشد و خداوند بواسطه شهادت من بلا را از شما و جوانانهمراه و نيز اهل بيتشما دفع مىكرد… (11)
فرجام مردان خدا
امام حسين عليه السلام چون آن اخلاص و صفا و پايدارى را در آنشرائط سخت از آنان ديد آخرين وضعيت و پايان كار را بيان كرد:
فردا من و شما همگى به فيض شهادت نائل مىگرديم و هيچكس از شماها باقى نخواهد ماند حتى قاسم (پسر برادرم) و عبد الله رضيع(فرزند شيرخوارم) نيز كشته مىشوند ولكن فرزندم (على بن الحسينزين العابدين(ع» باقى مىماند. زيرا اراده خداوند بر آن استكه نسل من قطع نگردد بلكه امامت توسط او ادامه دارد، زينالعابدين، پدر امامان هشتگانه بعد از خود خواهد گرديد. (12)
اعتماد امام(ع)
در ساعتهاى آخرين شب عاشورا امام حسين(ع) بهخيمه خواهرش زينب(س) وارد شد. نافع بن هلال، (13) ملازم آن حضرتدرب خيمه ايستاد. آن بزرگوار با خواهرش به گفتگو پرداخت.
نافعمىگويد: من سخنان آن دو را مىشنيدم، زينب(س) با نگرانى واضطراب پرسيد: برادرم، آيا به ياران خويش كه در كنارت حلقهزدهاند اطمينان كامل دارى؟ از عزم و اراده آنها باخبرى؟! مننگرانم كه اينان به هنگام حساس درگيرى معركه، تو را تسليمدشمن كنند. امام حسين(ع) در آن هنگام اعتماد خويش را به آندليرمردان چنين اظهار كرد: سوگند به خدا، يارانم را آزمودم.
اينان در آزمايش خود سرافرازان پرخروشى هستند كه در راه ماتنها از مرگ نمىترسند بلكه با آن مانوسند همانند طفلى كه بهسينه مادر علاقمند است و بدان دلبستگى دارد. (14)
مقايسهاى كوتاه
مقاومت ياران اندك ابا عبد الله(ع) در برابر خيل عظيمدشمن كه تعداد آنان از شش هزار تا 30 هزار نقل شده (15) شگفتانگيز است زيرا تعداد رزمآوران دليرى كه همراه آن حضرت بودند از خرد وكلان به يك صدم رقم افراد دشمن نمىرسيد.
1- شيخ مفيد و ابن جرير طبرى و ابن اثير و دينورى و… يارانابا عبد الله الحسين(ع) را 72 نفر دانستهاند كه 32 نفر از آنانسواره و 40 نفر پياده بودهاند.
2- عبد الرزاق الموسوى المقرم و صاحب «الدمعه الساكبه» دليرمردانكربلا اعم از پير و جوان و خرد سال را 82 نفر برشمردهاند.
3- بزرگان ديگر همچون سيد بن طاووس (ره) و ابن نما و ابنعساكر و… پيادهنظام جبهه حسينى را يكصد نفر و سواركارانآنان را 45 نفر مىداند كه در مجموع 145 نفر بيشتر نخواهند شد.
4- بعضى هم مانند مسعودى شمار آنان را 61 تن دانستهاند.
5- دميرى در «حياه الحيوان فى خلافه يزيد»، عدد دليرمردان جبهه توحيدى را 90 نفر مىداند كه 60 نفر پياده و 30 نفر همسوارهنظام. (16)
ياران امام حسين(ع)
با همه اختلافى كه در عددآنها است و در برابر سپاهيان يزيد گروهى اندك بودند و لكن درسايمان و اعتقاد به توحيد و امامت و اطاعت از رهبرى را براىهميشه تاريخ به بشريت آموختند. نگاهى به ايثار و اخلاص و صفا ووفاى آنان همه چيز و همه كس را متحول و دگرگون مىسازد ومشعلى فروزان فرا راه انسان است.
پىنوشتها:
1- نويسنده كتاب فوق «ادريس الحسينى» است كه در سرزمين رومكه همان ايتالياى فعلى است زندگى مىكند وى ابتدا مالكى و سپسپيرو فرقه اسماعيلى بوده است و در نهايت مطالعه در عاشورا ونهضت ابى عبد الله(ع) سبب شده كه به مذهب اهل بيت درآيد. كتابخود را گوياى تحول فكرى وى در زندگى خود مىداند كه آن را درسالهاى اخير نوشته شده است. «لقد شيعنى الحسين» ادريسالحسينى، مطبعه اعتصام، چاپ اول، سال 1415 ه.ق.
2- كربلا، سعيد العقيلى، ص 360.
3- مقتل الحسين،مقرم، ص 330.
4- تاريخ طبرى، ج 4، ص 344; مقتل الحسين، مقرم، ص 354.
5- مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص 298.
6- طبرى، ج 5، ص 441.
7- الميلى، كربلا، ص483.
8- بحار الانوار، ج 22، ص 274; ج 44، ص 298، ح 4.
9- طبرى، ج6، ص 238; كامل ابن اثير، ج 4، ص 24.
10- بحار الانوار، ج 44، ص 392، ح 2.
11- اخبار الزمان، مسعودى، ص247; مقتل الحسين، مقرم، ص259.
12- مقتل الحسين، مقرم، ص 261.
13- در بعضى از نسخهها نافع بن هلال بجلى را اشتباها هلال بننافع ذكر كردهاند همانند: موسوعه كلمات الامام الحسين، ص406.
14- موسوعه كلمات الامام الحسين، معهد باقر العلوم، ص407;
مقتل الحسين، مقرم، ص 265.
15- قول معروف سه تا است. الف 6000 نفر، ب 30000 نفر، ج23000 نفر.
16- مقتل الحسين(ع)، مقرم، ص6-275 پاورقى.